به گزارش سینماپرس در بخش اول این گفتگو با عنوان «وقتی سینمای جشنوارهای و معناگرا جای سینمای انقلاب را گرفت/ نقش آفرینان این انحراف چه کسانی بودند؟» جواد شمقدری طی گفتگو با سیدرضا منتظری با انتقاد شدید از کم کاری های صورت گرفته در حوزه سینمای انقلاب و دفاع مقدس از ترفندهای دشمنان نظام و انقلاب اسلامی برای خنثی سازی سینمای ایران و عملکرد غلط و ناصواب مدیران سینمایی دهه ۶۰ که پایه گذار بی توجهی به مضامین ارزشی و انقلابی بودند سخن گفت.
اینک توجه مخاطبان گرامی را به بخش دوم و پایانی این گفتگوی تاریخی و قابل تأمل جلب می نماییم.
زمانی که جنابعالی ریاست سازمان سینمایی را بر عهده گرفتید یکی از بحرانی ترین دوره هایی بود که این نخ به طور کامل پاره شده بود!
بله؛ در دوره ای که بنده آمدم با توجه به شناخت قبلی که از برخی مدیران و سینماگران و وضعیت سینما داشتم سعی کردم کمی سینمای انقلاب و دفاع مقدس را استحکام ببخشم. من طی سال هایی که در سازمان سینمایی بودم تمام تلاشم را به کار بردم تا آثاری ارزشمند در خصوص انقلاب اسلامی و دفاع مقدس تولید شود؛ در آن زمان مبحث مهم مقاومت اسلامی نیز به سایر سوژه ها اضافه شده بود که ما در حد توان مان حمایت کردیم تا این قبیل آثار تولید شوند اما متأسفانه مجدداً بعد از این دوره مدیریتی در سازمان سینمایی این جریان انقلابی و ارزشمند متوقف شد! بنده به خاطر دارم که در دوره ریاستم چند فیلم در تقابل با جریانات صهیونیستی نیز تولید شد اما افسوس که طی این سال ها راجع به برخی موضوعات و سوژه های مهم از جمله مدافعان حرم هیچ کار ارزشمندی نشده است.
زمانی که من «توفان شن» را ساختم هم جزو مقاطع خوبی بود که دست جریان ضدانقلابی از سینما کوتاه شده و سینمای انقلابی شکل خوبی گرفته بود؛ آن دوره با حضور آقایان لاریجانی و میرسلیم دوران بسیار خوبی بود که در طول یک سال حدود ۲۵ فیلم دفاع مقدسی تولید شده بود!
اما اکران فیلم شما همزمان با دوره اصلاحات شد؛ که شنیده ام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت اصلاحات در دیداری که با فیلمسازان سینمای انقلاب و دفاع مقدس داشته به صراحت اعلام کرده بوده که دیگر نباید به تنور جنگ های قبیله ای دمیده شود و فیلم هایی که میان ما و کشور عراق اختلاف ایجاد می کند به هیچ عنوان نباید تولید شوند؛ در واقع این سخنان وزیر ارشاد وقت یک تیر خلاص به سینمای انقلاب و دفاع مقدس بود و به همین دلیل در سال ۷۸ یا ۷۹ در جشنواره فیلم فجر به عنوان مهمترین رویداد سینمایی کشور فیلم دفاع مقدسی نبود. مایلم بدانم در آن زمان برای اکران فیلم از سوی مسئولان وقت کارشکنی شد یا خیر؟
به نکته قابل تأملی اشاره کردید؛ بله در آن دوران هجمه شدیدی در رسانه ها علیه ما وجود داشت.
چه نوع مطالبی در رسانه ها عنوان می شد؟
به عنوان مثال بنده به خاطر دارم در جلسه مطبوعاتی فیلم در جشنواره فیلم فجر دو تن از افرادی که به عنوان خبرنگار در جلسه حضور داشتند بلند شدند و با فضاسازی علیه فیلم و بنده جو جلسه را به شدت مسموم کردند؛ یکی از آن ها فریاد می زد این فیلم یک دروغ جمهوری اسلامی است و دیگر با کنایه و نیشخند و تمسخر می گفت جمهوری اسلامی زیرخاکی پیدا کرده؟
در آن دوران متأسفانه فضا به صورتی بود که اگر فیلم و فیلمسازی می خواست از هیمنه انقلاب اسلامی دفاع کند به شدت مورد هجمه قرار می گرفت و این فضای زشت و مسموم بعدها هم به شکلی گسترده تر ادامه پیدا کرد.
کارشکنی مسئولان وقت به این صورت بود که بدترین زمان اکران را به «توفان شن» دادند؛ اکران فیلم ما در تهران در ۲ هفته پایانی اسفندماه بود اما خوشبختانه به حول و قوه الهی فیلم مورد توجه مردم قرار گرفت و طی ۲ هفته نزدیک به ۵۰۰ هزار نفر بلیت فیلم را خریداری کردند که با توجه به جمعیت آن زمان تهران میزانی بسیار قابل توجه بود و با اینکه فیلم ما شانس اکران عادی و طولانی مدت مانند دیگر فیلم ها را نداشت اما توانستیم در آن سال در یک سوم بالای جدول فروش سینماها قرار بگیریم و بعدها هم «توفان شن» در قالب سریال تلویزیونی پخش شد که با استقبال بسیار قابل تأملی روبرو گشت.
بر اساس شنیده ها در خصوص حادثه توفان شن از سوی برخی افراد حتی یکی از اساتید علوم سیاسی تشکیک و تردیدهایی وجود دارد؛ به عقیده شما این تردیدها نشأت گرفته از چیست و چرا چنین مسائلی مطرح می شود؟
حادثه توفان شن بی تردید یک امداد غیبی بود و فیلم «توفان شن» هم یک میراث بزرگ و ماندگار برای این مرز و بوم است. این حادثه آنقدر عجیب و مهم بود که حضرت امام خمینی (ره) درباره اش فرمودند: «کی این هلیکوپترهای آقای کارتر را که میخواستند به ایران بیایند ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شنها ساقط کردند، شنها مأمور خدا بودند، باد مأمور خداست، قوم عاد را باد از بین برد. این باد مأمور خداست، این شنها همه مأمورند.»
نکته مهمی که بنده باید عنوان کنم این است که ما حتی در زمان ساخت این فیلم هم نقش امدادهای غیبی و الهی را شاهد بودیم چرا که خیلی موانع بر سر راهمان ایجاد کردند اما این فیلم بازتاب و اثرگذاری درخشانش را داشت. خیلی ها سعی کردند این فیلم را مورد تردید قرار دهند و طی نزدیک به ۲۵ سالی که از ساخت این اثر سینمایی می گذرد بسیاری از معاندان و دشمنان تمام تلاش شان را به کار بردند تا اصل واقعه طبس را نزد جوانان زیر سوأل ببرند اما خوشبختانه امروزه همچنان شاهد هستیم که در بازپخش این فیلم همچنان مورد توجه ویژه مردم و به ویژه نسل جوان است.
در خصوص حادثه توفان شن برخی افراد طی این سال ها پرت و پلاهای زیادی گفته اند؛ همانطور که اشاره کردید یکی از اساتید علوم سیاسی در جایی گفته بود آمریکایی ها در این عملیات از هلیکوپترهای کهنه استفاده کرده بودند و همین باعث شکست شان شده بود! اما طی تحقیقاتی که بنده داشتم و اطمینان دارم که در این زمینه هیچ شخصی به اندازه من تحقیقات نداشته است باید عرض کنم که اصلاً این گونه نیست! آمریکایی ها به شدت از موفقیت شان در این عملیات که عنوانش «پنجه عقاب» بود اطمینان داشتند. هدف آن ها این بوده که در ابتدا گروگان های شان را نجات دهند و بعد از آن دست به کودتا زده و تهران را بمباران کنند. فرمانده این عملیات به کارتر اطمینان داده بود که ۹۹ درصد در این عملیات موفق می شوند و تنها یک درصد را احتمال می دادند که موفق نشوند. آمریکایی ها در آن روزگار بسیاری افراد از جمله فرمانده پایگاه هوایی مهرآباد را با خود همراه کرده بودند، با رئیس ستادمشترک هماهنگی صورت داده بودند و اتاق فرماندهی تهران با آن ها آماده همکاری بوده، همه این اتفاقات نشان از آن دارد که تنها امداد غیبی باعث شده آن ها موفق نشوند.
بنده وقتی به فاکتورهای آن دوره نگاه می کنم معتقدم ۱۰۰ درصد این ها می توانستند موفق شوند. اما این اطمینان بالای آمریکایی ها از پیروزی شان در این عملیات باعث می شود خطایی کنند و خدا از محل همین خطا به آن ها ضربه می زند. آن ها برای اینکه بتوانند افراد بیشتری را حمل کنند برخی وسایل اضافه را از هلیکوپترهای شان برمی داشتند تا آن ها سبک شوند و افراد بیشتری بتوانند در عملیات شرکت کنند. با تغییرات آن ها حدود ۱۰ نفر به ظرفیت هر هلیکوپتر اضافه می شده که با احتساب ۸ هلیکوپتر حدود ۸۰ نفر بیشتر در این عملیات شرکت کردند.
آمریکایی ها قطعات لوکس هلیکوپترها را درآورده بودند. خوشبختانه آن ها در حذف وسایل اضافی هلیکوپترها اشتباه کرده و فیلترهای بزرگی که مقابل موتورهای هلیکوپتر بوده را برمی دارند چرا که وزن آن ها سنگین بوده و اصلاً فکر این را نمی کردند که با حادثه ای مانند توفان شن روبرو شوند اما خداوند همینجا وارد شده و توفان شن را شکل می دهد به نحوی که دانه های شن وارد موتورها شده و هلیکوپترها آسیب جدی می بینند به نحوی که یکی از هلیکوپترها تغییر مسیر داده و در کرمان فرود می آید یکی دیگر برمی گردد و در دریای عمان سقوط می کند و در نهایت ۶ هلیکوپتر به طبس می رسند که سپس آن انفجار بزرگ رخ می دهد.
مایلم این پرسش را مطرح کنم که شما در زمان نگارش فیلمنامه تا چه میزان روی اصل وقایع تاریخی وفادار بودید؟ آیا صرف شکل گیری درام باعث شد تا دخل و تصرفی در نحوه روایت تان به وجود بیاورید؟
نکته ای که در سینما وجود دارد این است که تولید یک فیلم بر اساس واقعه تاریخی که بخواهد ضمن داستان گویی تحلیل جدی از شرایط آن روزگار داشته باشد و برای جذب مخاطب از قهرمان و ضدقهرمان در فیلمنامه بهره ببرد کار سخت و پیچیده ای است. فیلمساز باید خیلی از خود مایه بگذارد تا بتواند به اینجا برسد.
من تمام تلاشم را به کار بردم تا در زمان ساخت «توفان شن» روایتی که انجام می دهم به واقعیت نزدیک باشد. عمده اتفاقاتی که در این فیلم رخ می دهد بر اساس تحقیقاتی که بنده داشتم عین حقیقت است. شاید تنها در برخی موارد جزئی شکل اجرایی اش متفاوت باشد. به هر حال ما برای ساخت این اثر با یک سری ابهامات تاریخی مواجه بودیم که شکل سینمایی به آن دادیم. من حتی روی دیالوگ های فیلم بسیار حساس بودم به نحوی که حتی دیالوگ های شخصیت فرمانده که آقای احمد نجفی نقشش را بازی می کرد را از کتاب خاطرات فرمانده مزبور درآوردم و پیاده سازی کردم ودر کل همه تلاشم را کردم تا هیچ تحریفی در این واقعه تاریخی صورت نگیرد.
اما به هر حال یک سری مسائل حاشیه ای وجود دارد که همیشه جای بحث است. مثلاً ترکیب مسافران اتوبوس شاید متفاوت بوده باشد. من در فیلمم زائران یزدی را به تصویر کشیدم که می خواهند برای زیارت به مشهد مقدس بروند اما ترکیب مسافران و مثلا حضور یک معلم ایده خودمان بوده است.
با توجه به زمان ساخت فیلم و امکانات کم آن دوران آیا شما به مشکلات به خصوصی در زمان تولید برخورد کردید؟
بنده این مطلب را شنیده ام که پیش از من یکی دو تا از فیلمسازانی که نگاه ماجراجویی داشتند می خواستند سراغ این سوژه بروند اما احتمال می دادند که نتوانند موفق شوند و به همین دلیل کنار می کشیدند. آن زمان فیلمسازی بسیار سخت بود. جلوه های بصری در سینما مانند امروز اینقدر پیشرفت نکرده بود و ما باید صحنه های مان را به صورت میدانی اجرا می کردیم. خوشبختانه ارتش کمک شایان توجهی به ما کرد و وسایل و هلیکوپترها را در اختیار ما گذاشت. افراد غیرتمند و انقلابی بسیاری در کنار ما بودند که باعث شد ما بتوانیم در کوتاه ترین زمان بهترین دستاورد را داشته باشیم و از زمان استفاده بهینه کنیم و این کار را به سرانجام برسانیم.
من خوب به خاطر دارم برای ساخت «توفان شن» برای اولین بار در سینمای ایران ما دست به ابتکارات جدیدی برای خلق برخی صحنه ها زدیم. مثلاً صحنه اصابت هلیکوپترها با یکدیگر و سوختن آن ها پیچیدگی های خاص و دشوار خودش را داشت. من به خاطر دارم با همفکری طراح صحنه، مسئول جلوه های ویژه و... ما اتوبوس های ۲ طبقه اسقاطی را به شکل هلیکوپتر درآوردیم و آن ها را آتش زدیم تا این صحنه ها خلق شوند.
پیش تر اشاره کردید که برخی معاندان و نابخردان در داخل کشور فیلم را به سخره گرفتند؛ می خواهم بدانم بعد از ساخت و اکران فیلم چه واکنش هایی در جهان غرب به وجود آمد؟ رسانه های غربی چه واکنشی داشتند؟
آن زمان فضای مجازی به شکل امروزی وجود نداشت که هر خبری در کسری از ثانیه در کل جهان بازتاب داده شود. از این رو غربی ها زیاد از کار ما اطلاعی نداشتند اما زمان فیلمبرداری ۲ بار از سفارت سوئیس که حافظ منافع آمریکایی ها در ایران است سر فیلمبرداری آمدند!
این اتفاق در فضایی رسمی صورت گرفت؟
خیر! آن ها در ظاهر پوششی به عنوان توریست به آن منطقه آمده بودند اما من همان بار اول احساس کردم که حضورشان طبیعی نیست! جالب آنجا است که طبس در آن زمان یک محل اقامتی بیشتر نداشت و این ها در کنار ما و گروه فیلمبرداری ماندند!
وقتی پیگیری کردیم، فهمیدیم که آن ها دیپلمات های فعال در سفارت سوئیس در تهران هستند که همواره در طول این سالها حافظ منافع آمریکا در ایران بوده است و روی کار ما به شدت حساس شده بودند. حتی بعد از ۲۰ روز باز دوباره ما شاهد آن بودیم که یک تیم دیگر هم به اسم سفر سیاحتی آمدند و پشت صحنه ما را دیدند البته آن ها هیچ نکته دندان گیری پیدا نکردند به دلیل اینکه ما صحنه های بیابانی را در آن زمان فیلمبرداری می کردیم و اصل لوکیشن ما بعدها در پایگاه هوایی مهرآباد فیلمبرداری شد.
بعد از تولید و اکران فیلم اتفاق خاصی رخ نداد؟
وقتی فیلم در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمدحداقل ۴ تماس از خبرنگاران آمریکایی با بنده برقرار شد و هریک پیشنهادات مختلف داشتند. دانیل پرل خبرنگار مشهور آمریکایی که سال ۲۰۰۲ در پاکستان به دست نیروهای القاعده کشته شد یکی از خبرنگارانی بود که از وال استریت ژورنال برای مصاحبه به دفتر من آمد. یادم می آید این مصاحبه بازتاب گسترده ای پیدا کرد و بعد از آن ۳ شبکه تلویزیونی آمریکایی با من ارتباط گرفتند و حتی از من دعوت کردند که با خرج آن ها به آمریکا بروم.
یعنی آن ها با کلیت و فضای فیلم موافق بودند؟
آن ها دنبال کار رسانه ای شان بودند و یا شاید می خواستندما را نقد کنند یا مسخره کنند. من نمی توانم قطعی بگویم هدف شان چه چیزی بوده، شاید هم می خواستند از ما تقدیر کنند. به هر حال دنبال کار رسانه ای بودند. اما از وزارت اطلاعات به من گفتند به این سفر نرو و همین باعث شد من به آمریکا نروم.
در هر صورت مراجعات و درخواست ها برای مصاحبه با من بسیار زیاد بود. یکی از خبرنگاران شهیر ژاپنی در آن دوران برای مصاحبه با من به ایران آمد و بعدها این مصاحبه پخش شد. حتی در سال اول دولت خاتمی که کنفرانس سران کشورهای اسلامی در تهران برگزار می شد، کریستین امان پور که در آن دوران گزارشگر ارشد بخش اخبار بینالمللی اخبار شبکه سی ان ان بود سراغ من آمد.
به خاطر دارم یک ماه قبل از مصاحبه کارگردانی از طرف این خانم به دفتر من آمد، کمی تحقیقات انجام دادو فیلم را تماشا کرد. خوب یادم است که او قصد داشت این فیلم را مضحکه کند اما بعد از تماشای فیلم نگاهش عوض شد و از من عذرخواهی کرد. زمانی که امان پور به دفتر من آمد حدود ۲ ساعت در دفتر من صحنه آرایی و نورپردازی کردند و با ۳ دوربین مصاحبه را که ۲ ساعت طول کشید ضبط کردند و قرار شد هر وقت مصاحبه پخش شد به من اطلاع بدهند اما هیچ گاه نتوانستند این مصاحبه را پخش کنند!
کریستین امان پور گارد تندی علیه فیلم و من ایجاد کرده بود و فکر می کرد پاسخ های من می تواند به او کمک کند تا به هدفش برسد اما پاسخ های من او را غافلگیر کرد. مثلاً یکی از سوالات وی این بود که چرا شهید بهشتی اول فیلم می گوید آمریکایی ها بهای گزافی می دهند، این یعنی چه؟ او به نحوی می خواست القا کند که ایران می خواهد کار تروریستی کند. من در لحظه جا خوردم اما خدا به من یاری کرد و من پاسخی دادم که یکباره تعجب کرد و ضبط را قطع کرد و به کارگردانش گفت تو چرا نگفتی این کارگردان هوش سیاسی و فهم تاریخی دارد و هرچه سوأل می کنیم جواب را در آستین دارد!؟
پاسخ من این بود که به او گفتم اگر حضرت مسیح (ع) که پیام صلح برای مردم سراسر جهان داشت را درک نکرده بودید در همان دوره وایکنیگ ها مانده بودید! انقلاب اسلامی هم همین است! اگر شما پیام انقلاب را درک نکرده باشید درست مانند آن است که پیام عیسی مسیح (ع) را درک نکرده باشید!
او که از جواب من به سختی جا خورده بود بلافاصله با سوأل بی ربطی پرسید این درست است که دانشجوها از دیوار سفارت آمریکا بالا رفتند و آن را تسخیر کردند؟
من در پاسخ به وی گفتم شما چرا قصه را از قبل نمی بیند که امریکا در سال ۱۳۳۲ کودتا کرد و کشور ما را برای خود کردند و حالا نمی خواهد بیرون بروند و طبیعی است که مردم این کار را کردند.
همین پاسخ های من باعث شد برنامه امان پور به هم بریزد و نتواند این مصاحبه جنجالی را پخش کند.
این قبیل واکنش ها و اتفاقات نسبت به فیلم تا چه زمانی ادامه داشت؟
بعد از این اتفاقات و در دولت نهم که من هم همراه دولت به نیویورک سفر کرده بودم در «برادوی» شخصی نزد من آمد و گفت: من شما را می شناسم و «توفان شن» را دیده ام. اینجا «توفان شن» فیلمی قاچاق است که به صورت دست به دست توسط کسانی که مخالف سیاست های آمریکا هستند می چرخد. این امر برای من جالب بود که این فیلم آنقدر قابلیت پیدا کرده تا در آمریکا دست به دست توسط مخالفان استکبار بچرخد و دیده شود.
شاید تمامی این ها به این دلیل بود که این فیلم با ایمان کامل ساخته شد.
ارسال نظر